چگونه هدف گذاری کنیم تا یک تیم ایده آل داشته باشیم؟
واضح است که هدف گذاری یکی از مهم ترین کارها جهت رسیدن به خواسته هایمان است. چه آن خواسته موفقیت در یک کار ورزشی و رفتن به باشگاه باشد، و چه آموختن یک زبان جدید و یا حتی موفقیت در یک کسب و کار و بدست آوردن ایده های ذهنی. اما آمار منتشره حاکی از آن است که تنها 9.2 درصد از افراد اذعان دارند که به تمامی اهداف تعریف شده ی خود دست پیدا کرده اند. شاید ما هم جزو آن دسته از افرادی باشیم که مدتی پس از تعریف هدف گذاری به کند بودن پیشرفت کار خود پی میبریم و با ناامیدی به این فکر میکنیم که کجای کار اشتباه بوده است؟ این موضوع در سازمان ها هم میتواند چالش بزرگی باشد چرا که در سازمان ها افراد زیادی برای رسیدن به اهداف شخصی خودشان تلاش میکنند، پس چگونه یک رهبر میتواند کل تیم را برای دستیابی به اهداف عملکرد حرفهای شرکت الهام بخشد؟
بر اساس مطالعهای که توسط Workboard انجام شده است، 69 درصد از شرکتهای با عملکرد بالا، ارتباطات سراسر شرکت در مورد اهداف تجاری را ابزار اصلی خود برای جمعآوری تیمی از عملکردهای برتر ارزیابی کردند.
انباشتن سنگ ها برای رسیدن به بالا
در ابتدای هر سال، در نگاه اول، اهداف سالانه معمولا جذابیتی برای افراد ندارند بخصوص اگر اهداف چالش برانگیز باشند. بنابراین یک تصویر ذهنی میتواند مفید باشد: ما در دامنه ی کوه قرار داریم و بایستی به قله برسیم. پس سنگ ها(اهداف) را روی هم میچینیم تا به قله برسیم. پس اهداف سالانه را به اهداف سه ماهه تغییر میدهیم تا اعضای تیم با سنگ های کوچک تری مواجه شوند و در نهایت هر سه ماه یکبار مجددا همه ی اعضای تیم را تنظیم میکنیم که دقیقا به کدام قله می خواهیم برسیم و سنگ هایمان را چگونه روی هم بچینیم.
هدایت یک تیم از دامنه کوه به قله هم آسان نیست، و رسیدن به آن قله نمادین هم همان اندازه چالش برانگیز است. با این حال، اگر دقیقاً بدانید که چه چیزی به تیم شما انگیزه می دهد، می توانید راهنمای عالی برای رهبری آنها شوید.
هنگام تعیین اهداف شرکت خود، سه استراتژی زیر را در نظر بگیرید. چون شما کمک میکنند ذهنیت آرمانی بیشتری را در هر یک از اعضای تیم خود که هنوز ستاره شمالی(اهداف شخصی) خود را پیدا نکردهاند، پرورش دهید.
1. تمرکز تیم خود را بر یک نتیجه مشترک متمرکز کنید:
برای ترویج همکاری واقعی و کار تیمی، ابتدا مقصد را به کارکنان خود نشان دهید. یکی از مؤثرترین راهها برای دستیابی به نتیجه مطلوب، ایجاد اهداف مشترکی است که هر یک از اعضای تیم میتوانند برای رسیدن به آن تلاش کنند.
یک تیم قوی و متنوع متشکل از افرادی است که زمینه های مختلف، تخصصی منحصر به فرد دارند و با همکاری با یکدیگر و تقویت مهارت های یکدیگر منجر به ایجاد هم افزایی در کل تیم می شوند. ایجاد یک فضای امن برای اعضای تیم برای بیان نظرات خود، به اشتراک گذاشتن ایده ها و یادگیری از یکدیگر به روشن شدن سمت و سوی آنها و ایجاد همسویی و تعهد کمک می کند.
این نتایج برای یک فرهنگ شرکتی سالم و مشارکتی که در آن کارکنان با مشارکت ایدههای جدید و آزمایش رویکردهای جدید احساس امنیت میکنند، مهم هستند: برای مثال، گوگل مطالعهای انجام داد که نشان داد کارکنانی که از نظر روانی در محیطهای خود احساس امنیت میکنند، کمتر احتمال دارد که برای تنوع طلبی و احتمال موفقیت بیشتر آن محیط را ترک کنند.
هر چه محیط کاری که ایجاد می کنید دارای پتانسیل همکاری بیشتری باشد، احتمال اینکه اعضای تیم شما متمرکز بمانند و با هم کار کنند بیشتر خواهد بود.
-
با پاسخگویی شخص دیگری به قله اهداف تان صعود کنید:
همانطور که برای رسیدن به اهداف جمعی خود بالاتر می روید، مسئولیت خاص هر یک از اعضای تیم را در نظر داشته باشید. من به ارائه راهنمایی های قوی و روشن در مورد نقش های کارکنان و ایجاد فرآیندهایی برای کارایی و اثربخشی اعتقاد زیادی دارم. افزودن راهنمایی های متفکرانه در مورد نقش های کارکنان، همراه با فرآیندهای واضح، برای ایجاد یک تیم موفق و شاد بسیار مهم است.
مدیران بایستی بدانند که تفویض اختیار به آنها اجازه میدهد روی استراتژی، فرآیند و رشد مجموعه مهارتهای تیم شان تمرکز کنند. در عین حال، این تلاش برای تفویض اختیار، اعضای تیم را مسئول کارشان میکند و به آنها مالکیت آن را میدهد. و اینها باعث می شود که در نقش هایشان احساس رضایت بیشتری داشته باشند.
برای ارتقای نوآوری و تصمیم گیری، شما به عنوان رهبر باید ورودی، منابع، ابزار، آموزش و فناوری را ارائه دهید و برای القای حس مالکیت تفویض اختیار کنید. به عنوان مثال، اسپاتیفای(Spotify)، که یک ارائهدهنده انحصاری خدمات پخش صوتی و رسانهای سوئدی است، با نیروی کار 2000 نفری خود با سازماندهی تیم های خود در “جوخه های هشت نفره موفق شده است.
تعدادی از این تیم ها نیز به عنوان یک «قبیله» که توسط لایه دیگری از مدیریت اداره می شود، به هم مرتبط شده اند. این مدل از سازمان، نقش هر یک از کارکنان را با اهداف شرکت، بدون نیاز به مدیریت خرد، همسو می کند. بنابراین گروههای Spotify پاسخگو هستند، اما همچنین این اختیار را دارند که نه تنها نوآوری کنند، بلکه یک محصول نیز ایجاد کنند!
-
طبل را از بالای کوه بکوبید:
ارتباط مستمر چشم اندازها و اهداف شرکت از سطح رهبری به پایین بسیار مهم است. ارتباط مؤثر مبنایی برای یک تیم با عملکرد بالا است تا به خوبی آگاه، بهروز و در مسیر باقی بماند.
بر اساس گزارش خدمات تحلیلی بازنگری هاروارد، کمتر از نیمی از تمام شرکتها در نظرسنجی هاروارد گفتند که پیشرفت کارمندان را به سمت یک هدف اندازهگیری میکنند. از آنها الگو نگیرید! در عوض، جلسات منظمی ترتیب دهید تا نه تنها اهداف فعلی خود را مورد بحث قرار دهید، بلکه در مورد اینکه چگونه این اهداف با اهداف بلندمدت و تصویر بزرگ شرکت شما مطابقت دارند، بحث کنید.
در سازمان های در عمل موفق، تیم ها جلسات سه ماهه تیم رهبری دارند که در آنها اهداف شرکت خود را برای سه ماهه آینده مورد بحث قرار می دهند. همچنین جلسات هفتگی شرکت و جلسات تیم ویژه بخش دارند. اینها به تیم ها اطلاعات کاملی در مورد اولویت هایی که ما به عنوان مهمترین آنها تعیین کرده ایم، می دهد. به این ترتیب، تیم ها در معرض نواحی اصلی تمرکز شرکت قرار می گیرند و می بینند که چگونه ابتکارات بخش های فردی آنها با اهداف کلی شرکت پیوند می خورد.
جلسات به ما این امکان را می دهد که یکی دیگر را پاسخگو نگه داریم، بار کاری را اولویت بندی کنیم، با سایر اعضای تیم در مورد آنچه در جریان است ارتباط برقرار کنیم و بینش هایی را در مورد اینکه چگونه به بهترین نحو سهم خود را برای دستیابی به اهداف شرکت انجام دهیم به اشتراک بگذاریم.
در مجموع، تنوع اهداف، مانند اعضای تیم، تا زمانی عالی است که یک خط پایه برای بهبود و همسویی وجود داشته باشد و به سمت جلو حرکت کند. کمک به کارمندان در پایگاه برای ادامه حرکت به سمت بالا به معنای آموزش آنهاست که چگونه یکدیگر را بالا بکشند. بنابراین، برای رسیدن به قله، شروع به چیدن سنگ ها روی هم کنید!