“عادت خوب صبحگاهی من اینه که تحت هر شرایطی چند دقیقه نرمش میکنم”، “شبکه سازی از جمله عادت های یک فرد موفقه”، “باید عادت های خوب غذایی خودم رو تقویت کنم. اخیرا غذاهای ناسالم زیادی خوردم.”، “قدم زدن من از روی عادته. عادت کردم وقتی فکر میکنم راه برم.”، “یکی از عادتای خوب رانندگی بعضی کشورها اینه که وقتی کسی میخواد مسیر حرکتش رو عوض کنه، بقیه راننده ها سرعت خودشون رو کم میکنن و فضای لازم رو بهش میدن.”، “استفاده کردن از نخ دندون یکی از عادت های خوبیه که به اندازهٔ مسواک زدن رایج نشده.” ،”این کلمه را از رو عادت گفتم و به نوعی تکیه کلاممه. اصلاً منظور بدی نداشتم.”
صحبت از عادتها و فکر کردن به اونها به بخشی از گفتگوهای روزمرهٔ ما تبدیل شده و هر روز چنین جملههایی رو میشنویم یا به دیگران میگیم. علت هم واضحه: «بخش بزرگی از زندگی امروز ما حاصل عادتهای ماست.» هر چقدر هم که به بازی بخت و شانس و نقش عوامل بیرونی معتقد باشیم، بازم نمیتونیم سهم چشمگیر عادت های فردی رو در شکلگیری مسیر زندگیمون انکار کنیم.
عادت های فردی چیست؟
کلمهٔ عادت (در انگلیسی: habit) به دو معنا کاربرد داره:
معنای اول عادت، کارهاییه که به شکل تکراری و منظم (مثلاً هر روز یا هر هفته) انجام میدیم. مثلاً میگیم ثبت هزینه های روزانه یکی از عادتهای منه. اگه بتوانم خودم رو عادت بدم که هر روز نیمساعت مطالعه کنم، یادگیریم بهتر میشه و نظم بیشتری پیدا میکنه.
معنای دوم عادت، توصیف کارهاییه که ناخودآگاه و بدون ارادهٔ آگاهانه انجام میدیم. مثلاً میگیم نباید تو جلسهٔ دیروز از فلان کلمه استفاده میکردم. اما از بس تو جمع خودمون گفتیم، از سر عادت تو جلسه هم از همون کلمه استفاده کردم.
هر دو معنی عادت تو یه ویژگی مشترکن: “یک کار یا رفتار اونقدر برامون عادی و تکراری شده که با کمترین فشار، چه فشار ذهنی و چه فشار فیزیکی، اون روانجام میدیم. میتونیم بگیم این کوشش و فشار کم (effortless بودن) مهمترین ویژگی عادتهاس.”
کلمهٔ «فردی» که به «عادت» اضافه میشه (عادت فردی یا personal habit) به این نکته اشاره داره که قرار نیست عادت، استانداردهای عام داشته باشه. ممکنه اونچه شما به عنوان عادت برای خودتون تعریف میکنین و تلاش میکنین که در زندگی روزانه یا فعالیت حرفهای خودتون جا بیندازین، برای شخص دیگه ای مهم نباشه یا کم ارزش باشه. درسته که برخی عادتها برای خیلی از انسانها جذابن، ولی این قاعده فراگیر نیست و هر کسی حق داره عادت های فردی مناسب سبک زندگی خود رو پیدا کنه.
معمولاً اگه عادتها مجموعهای از رفتارها با یک ترتیب مشخص باشن، از اصطلاح روتین شخصی برای توصیفشون استفاده میکنن (روتین قبل از خواب یعنی همهٔ کارایی که به ترتیب قبل از خواب انجام میدیم).
چالش تغییر عادت
هر وقت از عادت حرف بزنیم، این بحث هم مطرح میشه که آیا همهی عادت هایی که داریم به صورت خواسته در ما ایجاد شدن یا بعضی هاشون ناخواسته و آزار دهنده و نامفیده؟ پس بحث تغییر عادت هم اهمیت پیدا میکنه. اینکه برای شکستن عادت های کهنه چه روشهایی وجود داره؟ چطوری می تونیم عادت های خوب رو ایجاد کنیم؟ ترک عادت های بد و ساختن عادت های خوب چقدر زمان لازم دارن؟
کافیه به کتابفروشیها سر بزنید تا انواع کتاب های تغییر عادت رو – که معمولاً هم پرفروش هستند – ببینید؛ از «عادت های اتمی» جیمز کلییر و «قدرت عادت» چارلز داهیگ گرفته تا «عادت های خوب عادت های بد» نوشتهٔ وندی وود. چالش تغییر عادت اونقدر جدیه که معمولاً در دورههای توسعه فردی هم جایگاه ویژهای براش در نظر میگیرن.
ما هم تردیدی نداریم که تغییر عادت کار سادهای نیست و خوبه که به اون بپردازیم. اما معتقدیم قبل از این که به تغییر عادت فکر کنیم، لازمه عادت های خوب و بد خودمون رو بهتر بشناسیم و عادتهای خوب جایگزینی هم تو ذهنمون داشته باشیم که بخوایم اونها رو جایگزین عادت های بدمون کنیم.
عادت، همنوطور که از کلمهش مشخصه، چیزیه که عادی شده. قطعاً عادتهای ناکارآمد و شیوه های رفتاری نادرست فراوانی توی زندگی ما وجود دارن که اونها را نمیبینیم و برای تغییرشون اقدام نمیکنیم. از طرف دیگه، قطعاً عادتهای مفیدی هم توی زندگی دیگران و فرهنگ های دیگه وجود داره که از اونها مطلع نیستیم و طبیعتاً چون اونها رو نمیشناسیم، برای جا دادن اونها تو ذهن و زندگیمون هم تلاشی نمیکنیم.
بنابراین خوبه که سعی کنیم چشم هامون رو روی عادتهای خوب و بد خودمون و دیگران بازتر کنیم.
لیست عادت های خوب و بد
بهترین روش برای اینکه ذهنمون به عادتها حساس بشه و عادتهای خودون و دیگران رو بهتر ببینیم و کشف کنیم، اینه که با اطرافیانمون از عادتهامون حرف بزنیم: از عادتهای مطالعه تا عادت های رانندگی؛ از عادتهای صبحگاهی تا عادتهای شامگاهی؛ از عادتهای هدیه دادن تا عادتهای ارسال پیامک؛ از عادتهای خرید تا عادتهای سفر.
مهم نیست چه اسمیبر روی این عادتها بزاریم. شاید دوست داشته باشیم بعضی از این عادتها را «ویژگی های فرهنگی» صدا کنیم (فرهنگ رانندگی، فرهنگ مهمونی رفتن، فرهنگ هدیه دادن). شاید هم ترجیح بدهیم اونها رو از جنس «تکنیک» فرض کنیم (تکنیک کتابخوانی، تکنیک افزایش بهره وری و مانند اینها). ولی هر چی که هستن، مشخصهٔ اصلی عادت رو دارن: عادی شدن و بدون نیاز به توجه خاصی، انجامشون میدیم.
فقط به این نکته توجه کنید که دربارهٔ همهٔ عادتها نمیتونیم قضاوت ارزشی داشته باشیم.
شاید بیشتر مردم عادت به نرمش صبحگاهی رو یه عادت خوب بدونن و عادت به حرف زدن پشت سر دیگران رو زشت و ناپسند. ولی عادتهای زیادی هم وجود دارن که از این جنس نیستن و به سادگی ارزشگذاری نمیشن. تفاوت در سلیقه، فرهنگ، سبک زندگی، نوع روابط و طبقهٔ اجتماعی ممکنه باعث بشه عادتی که یک نفر مناسب میبینه، از نظر فرد دیگره ای ناپسند بیاد. علاوه بر این، قضاوت دربارهٔ کارآمد و ناکارآمد بودن عادتها هم متفاوته. کافیه دربارهٔ عادت زود بیدار شدن در صبح یا شب بیدار موندن با چند نفر صحبت کنید. میبینین که عادتی که یه نفر موثرترین و مفیدترین عادت زندگیش، میدونه از نظر فرد دیگه یک عادت کاملاً نادرست و حتی احمقانهس.
بنابراین در برخی موضوعات باید به اطرافیانمون ساده بگیریم و آماده باشیم چیزهایی بخونیم و حرفهایی بشنویم که شاید با الگوی فکریمون خیلی سازگار نباشه.
اگر تمایل دارین توی این بحث مشارکت کنین، پیشنهاد میدم که به این سه سوال پاسخ بدین:
- عادت های خوب شما چه عادت هایی هستن؟
- عادت های بد شما چه عادت هایی هستن؟
- فکر میکنین عادت های فردیتون چقدر در دستاوردهای زندگیتون (شخصی و شغلی) نقش داشتهن؟
خیلی خوب و جامع بود این مطلب